- بازدید : (489)
انگار ما یک نفره ها جایی نداریم میون این همه ادمای جفت
حتما وصله ی ناجور و بد قواره این روزهای شهریم
انگار ماهایی که تنهاییم حق انتخاب نداریم
انگار وقتی تنهایی باید جواب نگاه های چپ چپ کافه چی ها رو هم تو بدی
نفرین به شهر
به این ادما
لعنت به خاطرات 2نفره ی فرامموش نشده
لعنت به همه چیزهایی که وقتی تقسیم بر 2 می شند بدون باقی مونده میمونه
نفرین به کافه و کافه چی های شهر که همه میزاشو دو نفره چینده
ای خدا دل گیرم از ادمات
.
.
- بازدید : (485)
عکس های دیدنی
******
- بازدید : (485)
سخنان چارلی چاپلین
ازدواج مثل بازار رفتن است تا پول و احتیاج و اراده نداری بازار نرو.
حتی بهترین فرزندان نیز دشمن جان پدر و مادرانند.
دنیا آنقدر وسیع است که برای همه مخلوقات جا هست. به جای آن که جای کسی را بگیرید، تلاش کنید جای واقعی خودتان را بیابید.
خوشبختی فاصله این بدبختی است تا بدبختی دیگر.
اگر شاد بودی، آهسته بخند تا غم ناراحت نشود و اگر غمگین بودی آرام گریه کن تا شادی ناامید نشود.
اگر روزی خیانت دیدی، بدان که قیمتت بالاست.
از دشمن خود یکبار بترس و از دوست خود هزاربار.
نقاش کامل آنست که از هیچ برای خود سوژه بسازد.
- بازدید : (488)
داستان بسیار زیبا
- چیه؟ چرا اینجوری نگام میکنی؟ پس کی میخوای آدم بشی؟ نکنه دوباره معلمت کتکت زده که اینجوری شدی؟ چرا لال مونی گرفتی حرف بزن دیگه؟
صدای هاجر خانم بود. زنی قد بلند و کشیده که از اکثر زنان آبادی سر و گردنی بلندتر بود، هم قدش هم زبانش. روسری اش را همچون زنانی که سر درد دارند دور سرش بسته و چند تار موی طلایی اش از حریم روسری جا مانده بودند. همانند خیلی از زنان آبادی چادر به دور کمر بسته بود و در حالی که مشغول پخت نان بود با عصبانیت سمت علی رفت؛ ترس سراسر وجود علی را احاطه کرده بود. لباسهای زمستانی علی را از تنش در میاورد که گفت:
- خاک بر سرت با این درس خوندنت. یکم از خواهرت زهرا یاد بگیر. اون از بابات که صبح تا شب سر کاره و تا برگرده دلم هزار راه میره اینم از تو که به جای اینکه کمکم کنی همش عذابم میدی.